معنی تکریم و تجلیل
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
لغت نامه دهخدا
تجلیل. [ت َ] (ع مص) فراگرفتن. (صحاح جوهری) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). همه را فرارسیدن و بپوشانیدن چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). فراز گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بپوشانیدن چیزی و فراز گرفتن. (آنندراج): جلل المطر الارض، اذا عمها و طبقها فلم یدع شیئاً الا غطی علیه. (اقرب الموارد). || جل بر ستور افکندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (صحاح جوهری) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج). پوشانیدن اسب را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بزرگ داشتن مرد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بزرگ گردانیدن. (فرهنگ نظام) (المنجد). تعظیم و تکریم کردن. بزرگ خواندن. بزرگ داشتن. بزرگداشت.
تکریم
تکریم. [ت َ] (ع مص) بسیارآب گردیدن ابر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرامی داشتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). نیک گرامی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || تنزیه کردن از معایب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تنزیه و تعظیم. (اقرب الموارد). || کریم گفتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || فرزند کریم زادن. (آنندراج). || (اِ) تعظیم و توقیر و حرمت و احترام و تحیت و تسلیم. (ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی آزاد
تَکْرِیم، محترم داشتن، عزیز و ارجمند شمردن، مُکَرَّم و مُعَظَّم داشتن،
فرهنگ فارسی هوشیار
فرا گرفتن، بپوشاندن چیزی و فراز گرفتن، بزرگ کردن، احترام گذاشتن
فرهنگ واژههای فارسی سره
بزرگداشت
فرهنگ معین
(تَ) [ع.] (مص م.) بزرگ داشتن، احترام گذاشتن.
معادل ابجد
1149